پاییز و زمستون 92
باز ما اومدیم و عمه دفاع کرد و راحت شد خداروشکر ...و اومده یکم از تنبلیهاشو جبران کنه اگه خدا بخواد....وای چقدر نزدیک عیدیم انشالله همتون سال خوبی در انتظارتون باشه دوستای مهربونم
حالا عکسای شیرین خانوم ...اول این عکسو گذاشتم که یکم قدیمی تر و مال زمانی بود که عمه خونه آریسا گلی بود .آریسا جون هرشب مسواکشو می زد البته چندبار تو یه ساعت میزد عشق عمه یه بار با ددیش یه بار با مامیش یه بارم با عمه
و اینارو هم تو پاییز گرفتم از عزیزدلم...که آریسا جون آماده شده با مامانش داره میره دیدن یه نی نی دیگه
اینم عکسای خوشمل پاییــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزی با تاخیر سه ماهه
و اما این عکس که دیگه جدید و مامی مهربون واسم فرستاده که عسیسم با صورت رفته تو غذا
این عکسام همین هفته پیشه که تولد بابابزرگ آریسا یعنی بابا جون من بود که همه باهم رفتیم شاندیز جای همه خالی ...بابا جونم ایشالله 120 ساله شی
آریسا و شنتیا هم که یکسره باهم بازی می کردندو عمه هم هی گیر می داد یه لحظه ژست بگیرین ازتون عکس بگیرم از بین کلی عکس اینا توشون یکم بدون حرکت بودن
دوستون داااارم