امروزه روزی که میخواستم...تولد یکسالگی آریسا جوووون مباااااااااااااااااااارک
چقدر زود گذشت انگاری همین دیروز بود...
که مامان گلبرگ آریسا رو تو شیمکش داشت ...به مامان گلبرگ سپرده بودم وقتی داره تکون میخوره به منم بگه که بتونم احساست کنم
انگاری همین دیروز بودااا...
که منو مامانی رفتیم مشهد... ساعت 7صبح بهمون خبر دادن نی نی ساعت 4:45صبح بدنیا اومد منو مامانی هم سراسیمه رفتیم طرف بیمارستان...چقدر حسرت خوردم که موقع تولدت اونجا نبودم
الان که یه سال از بودنت کنار ما میگذره خدارو شکر میکنیم به خاطر وجود همچین فرشته ای
عمه جون نمیدونی چقدر دوست داریم چقدر عاشقتیم
عمه جون باتو من طعم شیریییییین عمه شدنو چشیدم ممنونم ازت عزیز دلم
امروز یعنی 10 مهر سالگرد زیبااااااااترییییییییین هدیه خداوند به ماست
از خدای مهربون به خاطر حضور این فرشته سپاس گزاریم
تولدتهزاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
باااااااااااااااااااااااااااار
مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک
عزیزم
برات بهترینها بهترینها بهترینها رو آرزو میکنم
امیدوارم همیشه باعث افتخار مامان و بابای مهربونت باشی و واسشون شادی هدیه بیاری مثل همیشه
عکسای خیلیییی خوشمل تولد آریسا خانومی در ادامه مطالب
یه سری عکسام الان دم دستم نیس انشالله بعدا میذارم
عکس از تزیین اتاق با بادکنک
کیک تولد عشقم کادو سمت راستیه زیر میز ماله منه
جایگاه عروس خانوم
قربونه اون کفش خوردنت با اون صورتت که شر بودن ازش میباره
این حالت عشقم یعنی میخواد بره بغله کسی داره خودشو لوس میکنه ...عاشق این کاراتم بخدا
چقد کوشمولویی عمه
قربونه دست زدنت عزیز دلم
عروسک خانوم یه لحظه هم نمیشینه ازش عکس بگیریم
آریسا شیرین خانوم با بابا و آمی تیدا جونی
عاشق این عکستم
آریسا درحال بوسیدن پسر عمه شنیتا که عاشق همن...قربونه دوتاتون بشم من
آریسا جون خیلیییی مهربون همه بچه ها رو تو تولدش ناااز میکردو میبوسید عزیزم
آریسا جونم با عمه کوچیکهکه چشام کاملا بسته بوداینجا و شنتیا
همه اماده ان واسه عکس غیراز خود عروس خانوم
یاسین جون .آبتین جون .آریسای عمه .آرشین جون.شنتیای خاله
جای آمی تیدا جون و یاسمینا جون تو عکس خالیه حیف شد
از میز شام و دسر و گیفتها متاسفانه عکس ندارمولی کادوهارو بعدا میذارم